شهید جعــفر خنکـــدار

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید جعــفر خنکـــدار

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید جعــفر خنکـــدار

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام جعفر خنکدار از شهدای دانش آموز شهرستان قائم شهر می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : حیدر
تاریخ تولد : 1346/10/01
تاریخ شهادت : 1367/04/04
محل تولد : قائم شهر
گلزار شهدای امام جعفر کلاگر محله قائم شهر
نحوه شهادت : اصابت گلوله به بدن
محل شهادت : جزیره مجنون
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

آخرين مطالب

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهید جعفر خنکدار

شهید جعفر خنکدارشهید جعفر خنکدار

شهید جعفر خنکدار

 

 

میثم میثم
۱۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۳ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۲۴ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

شهید جعفر خنکدار




 
 
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۱۴ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۳۲ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۲۶ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

بنام خدا

سبحان من یرانی و یعرفه مکانی و یرزقنی و لاینسانی

بنام یگانه خدا و معبود و معشوق من که تمام کارها را با یاد او و با نام او و با توکل بر او آغاز می­کنم، بنام آن کسی که جانم در دست اوست.

امشب شب پنج­شنبه 16/10/1366 در داخل چادر و در کنار بهترین دوستانم و رفقایم مشغول نوشتن خاطره یا پیام یا وصیت خود هستم، شاید این هم آخرین باری باشد که قلم را به دست گرفته و می­نویسم. راستش را بگویم،می­خواهم در مورد دوستان خود بگویم و تفاوت اینها را با افراد دیگر(لاابالی). شاید در داخل این چادرها بهترین دوست­ها و عزیزان نشسته باشند که ایمان و تقوی و بزرگواری آنها و آن خلوص و صداقت آنان جدا انسان را یاد سربازان صدر اسلام می­اندازد، انسان را یاد رشادت­های حمزه سیدالشهداء و ابوالفضل می­اندازد.

عبادت و بندگی­شان انسان را یاد شب عاشورا می­اندازد که یکی مشغول خواندن قرآن و دیگری مشغول خواندن نماز ، یکی در چادر مشغول عبادت و دندگی خداست. راستی آنها چه می­خواهند که در نیمه­های شب در این هوای سرد و طاقت­فرسا ایستاده و نماز شب برپا می­دارند. آنها مگر چه کرده­اند، آنها مگر چه جرم و گناهی انجام داده­اند که نیمه­های شب مانند یک غلام در خانه ارباب می­گویند الهی العفو، خدایا مرا ببخش.

خدایا آنها نوجوانی هستند تازه به دوران رسیده ولی حقیقت را درک کرده­اند و این مسئله را درک کرده­اند که خدا را برای چه عبادت می­کنند، خدا را برای رفتن به بهشت و یا ترس از جهنم عبادت نمی­کنند بلکه آن را رسیدن به سعادت خود می­دانند. ولی یک چیزی را باید بگویم که این رزمندگان شاید بندگان خاص خداوند باشند که بیشترین سختی­ها و مشکلات را در راه خدا و برای رضای خدا تحمل می­کنند و اما ان جوان لاابالی و بی­بند و بار است(اول باید منشأ ان را بیابیم، بعد بتوانیم راه علاج راپیدا کنیم) شاید آن جوان دانسته یا ندانسته به این راه کشیده شده است و شاید یک مسئله سیاسی را به دنبال دارد. آن جوانی که ندانسته به این راه کشیده شده باید بداند که این کارها آخر و عاقبت خوبی ندارد. یعنی ما معتقدیم به اینکه آخر ما بایستی بمیریم، پس چه بهتر لااقل در این دنیا درست زندگی کنیم، نمی­گوییم مسلمان باشید، می­گوییم که لااقل مثل یک انسان زندگی کنیم که اگر فردا از دنیا رفتیم، مردم برای ما دعا نکردند لااقل لعنت نکنند.

جوانان بی بند وبار از این دنیا چه دیده­اند، نمی­دانم که این­ها از داخل شهرها چه می­خواهند که مثل سگ­های ولگرد یا در داخل شهر یا سر چهارراهها پرسه بزنند و اگر مشاهده می­کنید برادران حزب­الله نسبت به این افراد معترض می­شوند نه اینکه سسر اینها غرضی دارند بلکه می­خواهند آنها را بسازند و اما آنهایی که مخالف این امر می­باشند باید بگویم اگر می­خواستیم به آنها پیام بدهیم، داده­ایم و اگر می­خواستیم مسئله را برادرانه حل کنیم، کردیم ولی نشد و این راه آخرین راه است که انتخاب کرده­ایم و این را هم بدانیم اگر تمام برادران اهل جبهه در پشت جبهه بمانند در عرض چند روز دمار از روزگار اینها در می­آورند و اما مسئله آخر در مورد مسئولین شهر: آقایان گرامی شما دم از حزب­الهی بودن می­زنید، شمایی که دایه مهربانتر از مادر برای رزمندگان(در شعار) هستید، مگر این رزمندگان چه می­خواهند. اینها می­گویند که نباید بی­حجابی و این فساد در شهرها وجود داشته باشد. رزمنده­ای که از جبهه برمی­گردد نمی­تواند ای­جور چیزها را ببیند، رزمنده­ای که در کنار او بهترین دوستان و رفقایش به شهادت می­رسند نمی­تواند تحمل کند آن مسئول شهری احضاریه به رزمنده می­دهد که خود را به دادگاه معرفی نماید.

آیا ان چیزهایی که قبلا در بالا گفتم را قبلا فکر کردند یا نه. امیدوارم که خداوند انشاء­الله به مسئولین ما عقل درک صحیح بدهد تا بتوانند مسائل را بهتر درک کنند آمین. خداوند به همه ما این توفیق را بدهد تا بتوانیم این جنگ را با پیروزی نهایی به پایان برسانیم انشاء­الله.

بارخدایا از آنجا که عاشق راه تو و عاشق راه امامان و پیامبران تو بوده­ام در این راه که راه سعادت است قدم نهادم و از تو می­خواهم که در این راه مرا ثابت­قدم و استوار بداری و ایمانم را قوی کنی و به من شجاعت و ایثار عطا نمایی تا بتوانم در راه حسین(ع) تو که همان دین توست جهاد نمایم، تا بتوانم پرچم سبز لا اله الا الله و محمد رسول الله را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورم انشاء­الله.

خدایا بار گناهانم زیاد است اما یقین دارم که تو تمامی گناهانم را خواهی بخشید. خدایا چونکه در این مکان مقدس خونها داده­ایم، خدایا تو را به خونهای پاک جوانان ما قسم که گناهان این بنده را ببخش و مرا در رضوان جای ده. خدایا شب اول قبر، حضرت علی (ع) را به فریادم برسان.  

خدایا برادر شهیدم علی­اصغر را در آن شب به استقبالم برسان. خدایا فشار قبرم را کمتر کن و مرا شهید بمیران آمین.

از دوستانم می­خواهم اگر خطایی از من دیده­اند مرا ببخشند و با هم بیشتر وحدت داشته باشند و شب اول قبر مرا فراموش نکنند و در دعاها بیشتر شرکت نمایند و به همدیگر احترام بگذارند و از پدر و مادرم می­خواهم که مرا عفو نمایند و از برادرانم می­خواهم که راه مرا ادامه دهند و از دوستانم می­خواهم که بیشتر در اسلام و اما دقیق شوند و از گروه­گرایی دست بردارند.

از خواهرانم می­خواهم که حجابشان را حفظ کنندو ازهمه شما عاجزانه طلب عفو می­کنم و اگر جنازه­ام به دست شما رسید در زیر پای برادر شهیدم اصغر دفن نمایید. دیگر عرضی نیست به جز دعا برای حضرت امام. درباره این شعر خوب دفت کنید راهم را ادامه بدهید.

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند   فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی   دیوانه تو هر دو جهان راچه کند

التماس دعا 16/10/1366

تاریخ شهادت:4/4/1367

محل شهادت:مجنون

میثم میثم
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۶ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر